محمد تاجران؛ دور دنیا با دوچرخه برای نجات درختان
عکس و گزارش: درنا کوزهگر
 Image captionمحمد تاجران در پاسخ به این که چرا با دوچرخه دور دنیا را میگردد، میگوید: "همین را داشتم"
Image captionمحمد تاجران در پاسخ به این که چرا با دوچرخه دور دنیا را میگردد، میگوید: "همین را داشتم" 
محمد تاجران که چهل و هفت کشور دنیا را با دوچرخه سفر کرده، اکنون در ژنو سوئیس انجمنی با عنوان "ما به درختان نیازمندیم" تاسیس کرده است.
"ما به درختان نیازمندیم" قصد دارد با ایجاد شبکه و با کمک مدیران اجرایی و اعضای مستقر در هر کشور برنامههای آموزشی خود را به مدارس برده و در دورههای کوتاه مدت توجه کودکان را به محیط زیست جلب کند.
در برنامه این انجمن آمده است که در پایان هر دوره آموزشی، کودکان به یک کار عملی و میدانی مانند درختکاری یا پاکسازی محیط زیست تشویق خواهند شد.
از ماه آینده این انجمن طرح آزمایشی خود را در پنج مدرسه در سه استان ایران و در چند مدرسه در کانادا و گواتمالا آغاز میکند.
محمد تاجران میگوید: " هدف این انجمن ادغام دانش و معنویات است تا به جای صرفا آگاهی دادن به کودکان، آنها را علاقمند کنیم که با راهکارهای ما خودشان این راه را دنبال کنند."
تاجران میگوید که جهانگردی را با هدف کاشت درخت در کشورهای مسیر آغاز کرده بود، در همان ابتدای کار به همراه یک دوچرخه سوار سوئیسی در جایی در نزدیکی مرز پاکستان و هند اولین درخت این پروژه را کاشتند:
" بعد از سالها و البته ضمن حفظ ارتباط با این دوست، فروردین ماه گذشته در ژنو وقتی تحویل سال ایرانی را در یک رستوران ایرانی جشن میگرفتیم، درباره انجمن صحبت کردیم و از همان شب اساسنامه را نوشتیم."
 پروژه ما به درختان نیازمندیم
پروژه ما به درختان نیازمندیم 
در بین اعضای موسس این انجمن نام یکی از اعضای شورای شهر برن دیده میشود و یک استاد دانشگاه امریکایی در ژنو، یک حقوقدان و یک متخصص انفورماتیک ایرانی.
محمد تاجران که چهل سال دارد، از کودکی رویای جهان پیمایی را در سر پرورانده اما آنطور که خودش میگوید روزمرگیهای درس و دانشگاه و پس از آن کار، چند دهه او را از تحقق بخشیدن به آرزویش باز داشته بود.
او در کودکی با از دست دادن پدر دچار مشکلاتی عاطفی شد که تا دوران جوانی از پس آنها برنیامد؛ این مشکلات آنقدر او را تحت تاثیر قرار دادند که حتی قطع درخت سیب خانهشان به او ضربه روحی شدیدی زد و او خود را مسبب مرگ آن درخت میداند.
پس از اتمام دانشگاه در رشته مکانیک، نیاز به استقلال را با ترک خانواده و مهاجرت از مشهد به تهران برآورده میکند.
در تهران در جستجوی کار شبها را در خیابان بسر میبرد تا اینکه به عنوان کارآموز به آتلیه عکاسی ابراهیم صافی راه پیدا میکند و در کنار کار، تکنیکهای عکاسی را هم میآموزد.
پس از حدود سه سال زندگی در تهران به مشهد باز میگردد و شرکتی را راهاندازی میکند؛ اما یک سالی نمیگذرد که همه زندگیاش را در چند خورجین جا میدهد و سوار دوچرخهاش میشود و بنای جهانگردی میگذارد.
 Image captionبار سفر دور دنیای محمد تاجران
Image captionبار سفر دور دنیای محمد تاجران 
محمد تاجران سالهاست که چادر و بالش و تشک و قهوه جوشش را درون چند خورجین جا داده و آنطور که خودش میگوید حامی مالی از این خانه به آن خانه شریک زندگی ساکنان ربع کره زمین بوده است. بر همین اساس روزی که ملاقاتش میکنم و به رسم هم زبانی به او شکلات تعارف میکنم، یکی از چهار دانه را به من برمیگرداند تا هرکدام سهم مساوی داشته باشیم.
او برای سفرهایش برنامهریزی نمیکند و با قرار قبلی به شهر یا کشوری نمیرود؛ "هر جا که شب آید سرای اوست". میگوید که در کودکی گلستان سعدی تنها کتاب تاثیرگذار زندگیاش بوده است.
با وجود آنکه تاکید میکند که اجباری در جهانگردیاش نبوده اما معمولا با این ذهنیت روبروست که فرار از شرایط سخت اقتصادی را ترجیح داده است.
خودش میگوید که با وجود راهاندازی شرکت، همیشه نیرویی او را به انجام کاری خارقالعاده میخوانده و سرانجام روزی تحت تاثیر خوابهایی که میدید، بار سفر به دور دنیا را بست و راه افتاد.
نام محمد تاجران برای کاربران شبکههای اجتماعی نامی آشناست. عکسهایی که روزانه از پنجرهاش به طبیعت اطراف پست میکند، چه بسا بسیاری را چون من به حسرت انداخته باشد.
اما دنیای پیرامون این پنجرهها همیشه آرام و مهربان نبوده است؛ اگرچه تاجران نامهربانیها را نشانههایی میداند که راه را برای رسیدن به مرحله بعدی هموار میکنند.
در مرور خاطراتش میرسد به ماجرای یکی از ساکنان ناخشنود جهان که در یک روز برفی سرد اجازه چادر زدن در پارکینگ بیرون خانهاش را نداده بود و همین آغاز آشنایی او با خانواده دیگری در همان همسایگی میشود:.
"بعد از اینکه من را به سوئیت مهمان در بیرون از خانهشان بردند و شومینه را برایم روشن کردند از من خواستند تا برای شام به آنها ملحق شوم. از آن به بعد در طول یک هفتهای که با آنها بودم کمتر زمانی بود که به اتاق مهمان برگردم و تقریبا همه طول اقامتم را با خودشان سپری کردم. آنها به تازگی پدربزرگ خانواده را از دست داده بودند و حضور من برایشان تسلی خاطر بود."
 nمحمد تاجران از تمام تواناییهایش برای ارتباط استفاده میکند
nمحمد تاجران از تمام تواناییهایش برای ارتباط استفاده میکند 
او از زمانی هم میگوید که با گرم شدن هوا حدود یک ماه از تابستان گذشته را در طبیعت زیبای نروژ چادر میزند و حتی در خیال هم هیچ به شهر و زندگی شهری باز نمیگردد.
در روزگاری که روز یک شهروند با سرک کشیدن به اخبار و شبکههای اجتماعی آغاز و وقت استراحت و ناهار معمولا با خواندن کتاب یا مجلهسپری میشود، تصور گذراندن یکماه بدون اینترنت و کتاب و تلفن و تلویزیون دشوار است.
محمد میگوید: "صبح ها هر ساعتی که میشد بیدار میشدم و قهوهام را رو به طبیعت زیبا مینوشیدم. کمی عکاسی میکردم. در طبیعت اطرف دوری میزدم و مدتها در مقابل دریاچه مینشستم."
او در خورجینهایش در کنار وسایل اولیه زندگی، لپتاپ، دوربین، سه پایه، لنزهای مختلف عکاسی و باتری خورشیدی هم دارد. به محض رسیدن به شهر، در هر کشوری که باشد، مقدمات وصل شدن به وسایل ارتباط جمعی را هرچه سریعتر فراهم میکند.
در طول گفتگو با من هر از گاهی به اخبار نگاهی میکند و به ویژه به اخبار ورزشی توجه نشان میدهد. از قهرمانی تیم فوتسال زنان در آسیا شاد میشود و بدون درنگ در صفحه فیسبوکش از آن مینویسد.
درباره علاقهاش به تماشای ورزش از تلویزیون میگوید: " برای دیدن جام جهانی فوتبال برنامهریزی کردم تا خودم را به شهری برسانم که بتوانم تا جای ممکن بازیهای ایران را دنبال کنم."
او از چهارده سالگی به دوچرخه سواری حرفهای روی آورده است. بعدها با عضویت در "گروه امداد و نجات کوهستان" حدود پنج سال کوهنوردی کرد و پس از آن تصمیم به جهانگردی گرفت، با برنامه ریزی دقیق به آموختن زبان انگلیسی پرداخت و شرایط جهانگردی را مطالعه کرد.
 Image captionتاجران با هوشیاری موضوعات روزمرهای را که به سادگی از آن میگذریم مطرح میکند
Image captionتاجران با هوشیاری موضوعات روزمرهای را که به سادگی از آن میگذریم مطرح میکند 
محمد تاجران ارتباط را دوست دارد. سالهاست که در ارتباط با بخش بزرگی از انسانهای نقاط مختلف آسیا و اروپاست؛ ازاینرو یافتنش آسان است اما مصاحبه با او چندان ساده نیست.
دائم در حرکت است و در حال صحبت با مردم. ارتباطاتش را در همین جابجاییها شکل میدهد و مصاحبه برایش امری فرعی محسوب میشود. باز این رو برای تهیه گزارش من هم در چند برنامه او شرکت کردم.
از ژنو که خودش از آن به خانه دومش یاد میکند برای دیدن کارناوالی در نوشاتل، قسمتی از مسیر را رکاب زد و بخش دیگری را با دوستی همسفر شد.
در نوشاتل در منزل فلیکس کسلر، استاد زیست شناسی و رئیس سابق دانشکده علوم این شهر مهمان شد و از برنامهها و پروژهاش صحبت کرد.
پروفسور کسلر میگوید: "محمد با وجود سالها زندگی در طبیعت آداب معاشرت را خوب میداند و یک آدم اصیل و آگاه است."
او اما در هر ارتباطی که برقرار میکند به دنبال جلب توجه مردم به محیط زیست و درختان است.
به اعتقاد او حتی در کشورهای پیشرفته نیز به این مساله بیتوجهی میشود و تولید بیرویه، چه بازیافتی چه آلاینده را هدر دادن انرژی میپندارد.
 
او اصرار دارد که پروژهاش برای آگاه سازی کودکان در مصرف صحیح و کمتر پیش برود.
به نظر محمد تاجران مردم کشورهای مختلف با فرهنگهای مختلف از هم متمایز میشوند.
او کشور مورد علاقهاش را با نوع غذا و راحتی مردم در برقراری ارتباط مشخص میکند و میگوید:" ایتالیا را بیشتر از همه دوست داشتم. مردم در هر لحظه و هر جا برای گفتگو پیش میآیند. "
در مقایسه برخورد مردم در ایران و در غرب میگوید: "در ایران که بودم فکر میکردم مردم بیشتر به جهانگردان غربی توجه میکنند و برای ارتباط با خارجیها مهماننوازی نشان میدهند؛ اما وقتی در ایران با دوچرخه از شهری به شهری میروم، از من هم به گرمی استقبال میشود و مردم مرا به خانههایشان دعوت میکنند."
با این وجود نگاه او به جهانگردی نگاهی توریستی نیست؛ بر عکس میل زیادش به ارتباط با مردم، عطش دیدن شهرها و آثار باستانی را ندارد.
اگرچه دوچرخهاش همه دارایی او برای انجام این پروژه است اما از آنجا که آلاینده نیست بهترین وسیله ممکن برای رسیدن به چنین هدفی میتواند باشد؛ وسیلهای که او احتمال میدهد با گذر زمان با یک کاروان جایگزین شود تا همچنان سالهای سال را در حرکت سپری کند.